مسخره شونده ی مبهوت!

ساخت وبلاگ

تا حالها فکر کردید چرا بعضی افراد محبوب و مورد توجه هستند ؟ و چرا عده ای منزوی و تنها شبیه مجسمه های ارزان و نتراشیده و زشت شهردای گوشه ی نا کجاآبادی در وسط میدان نگاه هستند و هیچکس کس اتفاقا هیچ نیم نگاهی بهشان نمی اندازد... تا حالا دقت کردید که عده ایی همیشه مورد تمسخرند ...!!! نادیده گرفته شده های خنده آور و در کمال درد تنها و مبهوت مانده؟!! من یکی از آنها هستم... کسی که دلیل مسخره کردن مردم را نمی فهمید و متعجب بود که چرا؟! و در انتهای تعجب مبهوت می ماند که این چه ظلمیست که هیچ چیز در تو متفاوت نیست اما از اول دبستان تا به امروز مورد تمسخر و پوزخندی .... چرا؟ ... چرا دیده نمی شوی؟ مثل یک سایه ی خاکستری از بین مردم رد می شوی حتی وقتی محکم بهت تنه می زنند عذر خواهی هم نمی کنند؛ وقتی وارد جمعی می شوی همه ساکت می شوند...همان هایی که چند لحظه قبلش گلوی هم را می جویدند متحد شده و منتظر شروع کلامی از تو می مانند که برایت دست بگیرند ... در کشورهای دیگر هم هستند  شبیه من هااا اما آنجاها خشمشون رو می تونند جور دیگری آرام کنند هزاران روش کنترل و آرامش و مثبت بودن را می آموزند اما اینجا مازوخیست می شوی یک تنهای خودآزار که در تنهاییش خیلی خیلی می گرید ... خشمگین به در و دیوار مشت می کوبد اما در انتها خودش را می زند به خودش لعنت می فرستد ... و تفوووو بر این جوانی که در رنج گذشت؛ راستی می گویند زیبایی عامل جذابیت است بگذریم ... نشنیده بگیرد؛ اگر تقدیرتان در اینگونه بودن باشد کلوپاترا هم باشید می شوید یک دلقک ترسناک و حیران و گریان... انگار در بستن نطفه ها سناریوت را می پذیری می گویی باشد من می شوم همان دلقک گریان اما وقتی فرشته ها دست سکوت بر لبانت می کشند فراموش می کنی که انقدر بزرگ بوده ایی که هر نقشی را بپذیری .... به دنیا که می آیی یادت می رود که در چندمین زندگیت نباید گند بزنی اما متحیر و دردمند دوباره و دوباره همه چیز را خراب می کنی ... می شکنی در نقشت ... دلت یعنی به درد می آید... بغضت فشرده می شود هر روز هر لحظه ... هر ثانیه... راستی چرا؟!!!

ادامه دارد 

+ نوشته شده در  شنبه سیزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 12:33  توسط زن قصه  | 
دم صبحی......
ما را در سایت دم صبحی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maneaber بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 7:02